من نه عاشق هستم
و نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من
من خودم هستم و تنهایی و يك حس غريب
كه به صد عشق و هوس مي ارزد
من نه عاشق هستم
نه دلداده به گيسوي بلند و نه آلوده به افكار پليد
من به دنبال نگاهي هستم
كه مرا از پس ديوانگي ام مي فهمد!!
نظرات شما عزیزان:
یک بسته زغال
دو بسته توتون
سالها سرفه...
ماندن یا رفتن
وقتی که
نه کسی از ماندنت خوشحال می شود
و نه کسی از رفتنت ناراحت
دست در دست او...
خدایا
چطور فراموش کنم روزی این دست ها
اشکهایم را پاک میکرد...
عالی بود...
تـنــــم سـرد است !
ســــــــــرد ...
احـساســــاتـم یـخ زده ...
قلبــم نمیـزنـد ...
مـغزم فـاسـد شده است ...
فقط نـفـس میکشم ...
فقط اکسیـژن هوا را حــرام میکنم !
در خـاک به سـر بردن میان کــرم ها برایم ارزشش بیشتر است !
دیگر از زنـدگــی کردن در کنار چیز هایی که اسمشان را گذاشته اند
آدم متـنـفــــرم !!
مــتــنــفــــــــــــــــــ ر ...
تا بغضهایت را قبل از لرزیدن چانهات
بفهمد
باید ڪسے باشد … …
ڪـہ وقتے صدایت لرزید بفهمد
ڪـہ اگر سڪوت ڪردی، بفهمد …
ڪسے باشد ڪـہ اگر بهانهگیر شدے
بفهمد
ڪسے باشد ڪـہ اگر سردرد را بهانـہ
آوردے براے رفتن و نبودن بفهمد
بـہ توجهش احتیاج دارے
بفهمد ڪـہ درد دارے ڪـہ زندگے درد دارد
ڪـہ دلگیرے
بفهمد ڪـہ دلت براے چیزهاے ڪوچڪش
تنگ شدـہ است
بفهمد ڪـہ دلت براے قدم زدن زیرِ باران
برایِ بوسیدنش برایِ یڪ آغوشِ گرم تنگ
شدـہ است
همیشـہ باید ڪسے باشد همیشه…!
اَگـہ عـ ـآشـِقـِت شـُבَم ... خـ ـوבَم خـ ـوآسـ ـتـَ ـم ...
اَگـہ هـَمــہ בُنيـآمـ ـو بـآ تـ ـو سـآخـ ـتَـم ...
خـ ـوבَم خـ ـوآسـ ـتـَ ـم ...
اَگـہ بـَعـב اَز رَفـ ـتـَنـِت هـَميـ ـن خيآلـِتـ ـَم بآ בُنيـآ عـَوَضنمـيكـُنـَ ـم ...
خـ ـوבَم خـ ـوآسـ ـتـَ ـم ...
وَلـے تـ ـو مـَבيـ ـونـے بـہ هـَمـہ كـَسآيـے كـہ بـَعـב از تـ ـو ...
اَز تـَہ دِل بـِهـِ ـم گـُفـ ـتـَن : בوسـ ـتـِت בآرَم ...
وَ مـَ ـن پـ ـوزخـَنـב زَבَم و رَב شـُבَم ...
چـ ـون בيگـہ ايـ ـن حـَ ـرف و بآوَر نمـے كـُنـَ ـم ...